اضطراب بارداری در والدین جوان

نادیا صبوری، روانشناس و رواندرمانگر

 

درک بارداری یک موضوع وابسته به فرهنگ است که می‌تواند معانی متفاوتی برای زن و همسرش داشته باشد. افزایش مهاجرت، تحمیل شرایط نامطلوب سیاسی و اقتصادی، ارتباط شغل با تحصیلات، دسترسی آسان و سریع به اطلاعات متنوع و بعضا متناقض دنیای رسانه و شبکه‌های اجتماعی، مسائلی هستند که امروزه اکثر ساکنین زمین را درگیر کرده و شکل غریبی از زندگی را رقم زده است. این مشکلات حتی می‌تواند برای یک زوجِ منتظر فرزند دلهره آور بوده و با فرهنگی که آنها رشد کرده‌اند نیز در تناقض باشد. به همین دلیل گاهی زنان باردار ترجیح می‌دهند دوران بارداری و به‌ ویژه روزهای نزدیک به زایمان را در خانه والدینشان سپری کنند که به آنها احساس امنیت بیشتری می‌دهد. با این حال برخی زوج‌ها بر این چالش‌ها غلبه می‌کنند و با میل به بازگشت به خانه پدری مبارزه می‌کنند و آن را تبدیل به احساسات مشتاقانة انعطاف پذیری می‌کنند که انتظار تولد فرزند را شیرین می‌کند: «چطور خودمان از عهده‌اش بر بیاییم؟»

بارداری و انتظار تولد فرزند، آداب و سنت‌های خانوادگی را نیز فرا می‌خواند که ممکن است در هر خانواده‌ای متفاوت باشد. برخی از خانواده‌ها در رعایت این سنت‌ها بسیار سختگیر هستند. به طور مثال، در بعضی از خانواده‌ها مهم است که چه کسی بند ناف نوزاد را ببرد، بعد از تولد نوزاد حتما باید موجودی، قربانی شود، نام نوزاد را باید پدربزرگ تعیین کند، نوزاد پسر به محض تولد باید ختنه شود یا نباید به محض تولد ختنه شود، آداب و مناسک مذهبی حتما باید با جزئیات رعایت شوند و موارد دیگر که الزام عمل کردن به آنها گاهی والدینِ در انتظار فرزند را مضطرب می‌کند. اگرچه برخی از این آداب می‌تواند انگیزه بخش بوده و انتظار را شیرین‌تر کند به ویژه در سه ماهه دوم بارداری که مادر به‌وضوح تکان‌های نوزاد را حس می‌کند و دیگر آشکارا می‌داند که نوزاد وجود دارد. امروزه ابزارهای تصویربرداری، احساس واضح و قابل لمس‌تری از حضور و رشد نوزاد به والدین ارائه می‌دهند که بارداری را لذتبخش‌تر می‌کند. مادر می‌تواند از تمام جزئیات رشد فرزندش باخبر شود و همین موضوع موجب می‌شود علاقه مادر به دنیای اطراف و مسائل و افراد پیرامونش کاهش یافته و بیشتر بر خود و نوزادش تمرکز کند. این تغییر تمرکز می‌تواند «خودِ سازمان یافته» مادر را تهدید کند اگرچه تا حدی طبیعی است اما ممکن است آسیب‌زا نیز باشد. این موضوع به ویژه در مادران شاغل یا تحصیل‌کرده که نقش‌های دیگری به جز مادری را هم عهده‌دار هستند قابل تأمل‌تر است. مادر به تدریج درگیر این تصور می‌شود که باید برای ایفای نقش «بهترین مادر» آماده شود و همه چیز را در این راه فدا کند که البته این تصور موجب اضطراب زیادی در مادر می‌شود. او احساس می‌کند شغلش را از دست خواهد داد، دیگر درآمدی نخواهد داشت و استقلال فردی و اقتصادی‌اش را باید فدای نقش مادری کند. رشد اجتماعی، شغلی، تحصیلی‌اش تحت الشعاع قرار خواهد گرفت و برای همیشه از دست خواهد رفت. این افکار و احساسات، قبل از تولد کودک با اشتیاقی که مادر برای دیدن نوزادش دارد قابل مدیریت است اما بعد از تولد نوزاد، ممکن است موجب افسردگی مادر شود که هم به مادر و هم نوزاد، آسیب جدی وارد می‌کند. بنابراین برای کاهش این درگیری ذهنیِ مادر و اضطراب برآمده از آن، نقش خانواده و والدین و همسر اهمیت جدی پیدا می‌کند. امروزه باید بپذیریم که دیگر یک مادر به تنهایی نمی‌تواند یک کودک سالم و بانشاط تحویل جامعه دهد. چطور یک مادر مضطرب، افسرده و ناکام می‌تواند از عهده چنین کاری برآید؟ برای رشد یک انسان سالم نیاز به هماهنگی و همکاری یک سیستم منسجم است که از مادر حمایت کند. به‌طور مثال اگر مادری شاغل است، اینکه بداند می‌تواند از چند ماه مرخصی استفاده کند و حقوق دریافت ‌کند و بعد از اتمام دوران مرخصی می‌تواند با کمک همسر یا والدین خود یا همسرش به تدریج به محل کارش برگردد، اضطرابش کاهش می‌یابد. «افسردگی پس از زایمان» مشکلی است که اگر در مادران اتفاق بیفتد، علاوه بر اینکه رشد سالم نوزاد را به‌طور جدی تهدید می‌کند و آسیب زیادی به همراه دارد، در اکثر موارد به سختی قابل درمان است.

مادران باردار اغلب با جنین خود صحبت می‌کنند، زیرا او به مهمترین شخصیت قابل توجه در دنیای روان مادر تبدیل می‌شود و هرچه می‌گذرد، واقعی‌تر می‌شود. رویاها و فانتزی‌های مادر، تصویری آرمانی از نوزاد می‌سازند و به‌تدریج به هم نزدیک‌تر می‌شوند. درحالیکه مادر نسبت به نوزاد خود کنجکاو می‌شود، نسبت به خودش، نوزادی‌اش، کودکی‌اش، رابطه‌ای که با والدینش داشته و روابط و شرایطی که بعد از تولد نوزادش خواهد داشت نیز کنجکاو می‌شود که این کنجکاوی‌ها اضطراب‌زا هستند. درنهایت در اکثر موارد مادران راهی برای کنار آمدن با این اضطراب‌ها پیدا می‌کنند و خود را با شرایط و نقش جدید مادری تطبیق می‌دهند و مشکلات جسمی و عاطفی_هیجانی خود را مدیریت می‌کنند. اما کیفیت این مدیریت بسیار مهم است و با نوع دلبستگی‌ای که بین مادر و نوزاد شکل می‌گیرد ارتباط دارد. در اکثر موارد نوع و شکل این دلبستگی تابعی است از نوع رابطه و دلبستگی‌ای که مادر در رابطه با مادر خود و افراد مهم زندگی‌اش تجربه کرده است.

رابطه با مادر، نخستین رابطه برای هر انسانی است و بنابراین مدل اولین رابطه در شکل‌گیری شخصیت انسان و روابط بعدی‌اش، فرایند رشد روانی‌اش و حتی ابعاد مختلف زندگی‌اش بسیار مهم و اثرگذار خواهد بود. مادر به عنوان اولین پرورش دهنده و اولین مراقب انسان، اولین «عشق» کودک خواهد بود و بهترین اتفاقی که برای این عاشق کوچک می‌تواند بیفتد این است که مادرش نیز عاشق او شود. مادر به‌طور ناخودآگاه از این وابستگی نوزاد به خودش خبر دارد زیرا خودش نیز زمانی در حافظه‌اش این رابطه را تجربه کرده است، اگرچه ممکن است در رابطه با مادرش، طیفی از پذیرش و دلبستگی ایمن تا تجربه طرد و دلبستگی ناایمن را در خاطره‌هایش مرور کند. مرور این احساس‌ها برای مادر اضطراب برانگیز و پرتعارض است. از این رو حل و فصل این تعارضات و آگاهی از نیازها و هیجانات خود مادر قبل از تصمیم به بارداری اهمیت ویژه‌ای می‌یابد.

وجود اعتماد به نفس در زنان و مردان، اغلب با موفقیت در شغل، فعالیت‌های روزانه، کارآیی و کسب درآمد و روابط با دنیای خارج از خودشان ارتباط دارد. والدینی که خود احساس ارزشمندی و مفید بودن می‌کنند، می‌توانند دغدغه آسایش، رفاه و سلامت کودک را داشته باشند و یک ظرفیت ثابت و پایداری برای جذب و درک نیازهای جسمانی، روانی و عاطفی نوزاد، در خود به وجود بیاورند.

مادران و پدران جوان از سویی نیاز به یادگیری مهارت‌های فرزندپروری دارند و از سوی دیگر نیز نیاز به تأیید و حمایت از سوی جامعه به‌خصوص والدین خودشان دارند. این حمایت و مراقبت از سوی آنها در دوران بارداری، در آماده سازی مادر برای تولد نوزاد تأثیر بسیاری دارد به نحوی که موجب افزایش اعتماد به نفس مادر می‌شود و توانایی مراقبت از خود و نوزادش را در او تقویت می‌کند. یکی از عوامل تأثیرگذار در کاهش اضطراب، حضور و تماس با یک فرد آشنا به خصوص یک زن، در اتاق زایمان است. گاهی نیز مادر تقاضا می‌کند که همسرش هنگام زایمان در کنار او باشد که در اکثر موارد پرسنل بیمارستان‌ها موافقت می‌کنند و این آرامش و اطمینان بخشی از سوی خانواده و تیم پزشکی، حداقل شروع خوبی را برای مادر و کودک رقم می‌زند. این روزها برخی از مراکز آموزشی، با برگزاری دوره‌های آموزش والدین، پدر و مادر را آماده تولد نوزاد می‌کنند، برخی بیمارستان‌ها و پزشکان برای کاهش اضطراب والدین اتاق عمل و محل تولد نوزاد را به آنها نشان می‌دهند. کلاس‌های آموزشی گروهی نیز این امتیاز را دارند که والدین با دیگر پدر و مادرهای در انتظار فرزند آشنا می‌شوند و تجربیاتشان را با هم به اشتراک می‌گذارند. دانستن این موضوع که فقط آنها نیستند که این دغدغه‌ها را دارند، اضطرابشان را کمتر می‌کند. بدین ترتیب همزمان با ماه‌های آخر بارداری، مادر شدن در ذهن یک زن منتظر، آسان‌تر می‌شود و برای مواجهه با ناشناخته‌ها آماده‌تر می‌شود.

سرانجام جنین پر رمز و راز، به عنوان یک نوزاد سالم، پس از پشت سر گذاشتن انواع تهدیدهای زیستی، محیطی، روانی، به دنیا قدم می‌گذارد و والدین برای تولدش جشن برپا می‌کنند.

اما بعد از تولد نوزاد و تحمل شرایط سخت و اضطراب برانگیز بارداری، گویی مشکلات تازه شروع می‌شوند زیرا والدین با یک انسان کوچک در حال رشد مواجه می‌شوند که نیازهای مختلف و پیچیده‌ای دارد و رسیدگی به همه آنها، آن هم به بهترین نحو ممکن، به راستی کار دشواری است.

 

با کلیک به این مطلب امتیاز دهید!
[Total: 4 Average: 3.5]